مردی که چیزی برای از دست دادن ندارد، با چشمانی شعله‌ور از خشم و قلبی سنگین از گذشته‌ای دردناک، در برابر گروهی از قاچاقچیان بی‌رحم قد علم می‌کند. برای او، این دیگر یک درگیری ساده نیست؛ این نبردی است تا آخرین نفس، جایی که یا عدالت را با دستان خود رقم می‌زند یا در تاریکی فرو می‌رود.

«باستار – داستان نکسال» روایتی از جنایت، ایدئولوژی و ویرانی در قلب هند مستقل است.

پس از مرگ همسرش، سانتوش به‌عنوان پلیس در منطقه‌ای خشن از شمال هند مشغول به کار می‌شود. با کشف جسد دختری جوان، او همراه با بازرس شارما وارد تحقیقاتی می‌شود که هرچه پیش می‌رود، تاریکی و خطر بیشتری آن‌ها را تهدید می‌کند…

سامر کومار، فیلم‌بردار شبکه EBT، با مانیکا، گوینده خبر، برای پوشش حادثه قطار سابرماتی به گودرا می‌رود. درحالی‌که مانیکا گزارشی از درگیری‌های مذهبی تهیه می‌کند، سامر حقیقت متفاوتی را کشف و ضبط می‌کند. اما مدیران شبکه گزارش جعلی مانیکا را پخش کرده و سامر را اخراج می‌کنند.

در دنیای پر رقابت املاک، دو دوست جوان، با جسارت و پشتکار، به دنبال فرصتی برای ساختن آینده‌ای بهتر هستند. اما یک سرمایه دار قدرتمند، با استفاده از خرافات و دسیسه، قصد دارد این فرصت را از چنگ آن‌ها خارج کند.

با افزایش جنگ‌های گانگستری، دولت یک پلیس بی‌رحم به نام بارگاوا باکشی را برای کنترل اوضاع فرا می‌خواند. او داستان خانواده آمریشوارا را روایت می‌کند؛ یک مبارز آزادی که در سال ۱۹۴۵ به دست بریتانیایی‌ها کشته شد. پسرش آرکشوارا، پس از کشته شدن برادرش سانکشوارا در نزاعی گانگستری، به انتقام برخاسته و پس از شکست دشمنانش، به یکی از قدرتمندترین گانگسترهای منطقه تبدیل می‌شود.

در سال 2898، زمین به ویرانه‌ای تبدیل شده و بشریت زیر ستم حاکمان ظالم زندگی می‌کند. در این میان، کالکی، زنی جوان و جسور، به عنوان نجات‌دهنده بشریت ظهور می‌کند. او با شجاعت و قدرتی خارق‌العاده، علیه ظلم و ستم می‌ایستد و برای رهایی مردم از چنگال tiranos مبارزه می‌کند.

فیلم سینمایی گول ظاهر را نخور یا ظاهر فریبنده، داستان تلاش های بی وقفه یک مرد برای نجات تمام افراد خانواده اش در مقابل نیمه تاریک قانون و رئیس پلیس شهر خود را روایت می کند.

در یک معامله مواد مخدر که به خشونت کشیده می‌شود، دیوید به اشتباه شریکش را می‌کشد و ویجی سالگانکار را می‌بیند که چیزی را در پاسگاه پلیس نیمه‌کاره پنهان می‌کند. هفت سال بعد، ویجی زندگی آرامی دارد، اما گذشته همچنان سایه‌اش را دنبال می‌کند؛ بازرس میرا دیشموک و همکارش تارون آلهوات برای افشای رازهای او دست به تحقیقات دوباره می‌زنند. با وجود تله‌های پیچیده، رازهای ویجی همچنان از دسترس قانون دور باقی می‌ماند.

در دوران استعمار بریتانیا، دختری قبیله‌ای به نام مالی توسط فرماندار بریتانیایی و همسرش ربوده می‌شود. راما راجو، پلیسی وفادار به بریتانیا، مأمور می‌شود کومارام بیم، مردی از قبیله که برای یافتن مالی تلاش می‌کند، را دستگیر کند. این دو مرد در حادثه‌ای جان یک کودک را نجات می‌دهند و دوست می‌شوند، اما سرنوشت آن‌ها را به دشمنی و رویارویی خونین می‌کشاند.